تکپارتی چان درخواستی

وقتی مافیا هستیم و دزدیدمش( دوستمون داره)
علامت چان_ علامت ا. ت+
ویو ا. ت
یه چند وقتی بود یه نفر نظرمو جلب کرده بود تحقیق کردم اسمش کریستوفر بنگ چانه امشب قراره بدزدمش
ویو شب(بخدا نمیدونم چی بگممم)
ویو بنگ چان
داشتم تو خیابون قدم میزدم که یهو چشمم سیاهی رفت......
وقتی بیدار شدم میدم تو یه اتاقم
_چیشده اینجا کجاست
یه دختره جذاب اومد تو
+بیدار شدی؟
_نه هنوز خوابم تو خواب دارم صحبت میکنم 😑
+هوفف... عصابمو خورد نکناااا
_حوصله ی دعوا ندارما.. منو واسه چی اوردی اینجا؟
+به تو چه
_میخوای چیکار کنی باهام.. خانوم دزد
+نترس کاری باهات ندارم
_تو غلط میکنی (هاها اینو از تو اون ویدیو اوردمم)
+هاا
_یعنی چیزه...... اههه بیا منو باز کن
+باشه ولی اگه چیزی ازت سر بزنه میگیرم جرت میدم
_ای جان
+مردیکه ی عوضی
_چیه خو
+چی نیست
ا. ت
وای چه جذابه وووااااااییییی چی داری میگی هوفففف
ویو شب
ویو بنگ چان
این دختره ی جذاب لعنتی به چه حقی منو دزدیده با اون لبای صورتیش اههههه خداوندا باید امشب یه کاری بکنم(چه کاریی؟ من اصلا نمیدونم)
تق تق (حالا مثلا صدای در)
+بله
_بیام تو
+بیا
و رفت تو
+چیه؟
_میخوام برم حموم
+خب برو
_لباس ندارم
+وایسا
ا. ت: بلند شدمو رفتم یه دست لباس مردونه اوردم
_اینارو از کجا اوردی تو؟
+تو چیکار داری برو
_باشه بابا
و رفت حموم
بعد از چند مین
_اهاییییی خانومم خوشگلههههههه( باداد)
+اروم ترر چته
_حوله
+وایسا
رفتمو حوله رو اوردم و دادم دستش که یهووو دستمو کشید و بردم داخل
+چ. چ. چیک.ار میکنی؟
_چیه چیزی شده
+چی نشده
_ببین رکو راست بهت میگم ازت خوشم میاد
+چیزه منم همینطور
_خب حسمون متقابله دیگه
+عا اره من دیگه برم
_کجا تازه عادت کرده بودم
ویو بنگ چان
لبامو کبوندم رو لباش و رفتیم بیرون انداختمش رو تخت و روش خیمه زدم و شروع کردم به در اوردن لباسش که یهو یه نفرو دیدم
_تو اینجا چیکار میکنی
من: چیزه اومدم کاراتونو ببینم
_چی میخوای ببینی برو بیرون
من: خو اگه من برم به کسایی که میخوان اینو بخونن چی بگم
_مشکل خودته حالا برو



و بله اینجوری شد که منه بیچاره رو بیرونی کردن ولی خدمتکارا میگن صدا های عجیبی داشت میومد حالا دیگه من نمیدونم


میدونم بد شد به روم نیاری خواهشن خودافسسسس
دیدگاه ها (۸)

ادیت درخواستی از هان✨

درخواستییی✨

ببینید کی برگشته!

هیچ ایده ای برای سناریو یا تکپارتی ندارممممممخو انقد که میبی...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط